
داستان کوتاه درباره روز اول مدرسه :مدرسه ی قشنگ
داستان کوتاه مدرسه ی قشنگ مناسب پیش دبستانی و کودکان دبستانی
بینتا وقتی کیف می خرید، گفت: می خواهم کیفم قشنگترین کیف توی کلاس باشه. وقتی مقنعه می خرید، گفت: می خوام مقنعه ام سفیدترین مقنعه کلاس باشه.
وقتی روپوش اش را پوشید، گفت: می خ…

داستان کوتاه کودکانه شیر شکمو – اول این غذا
شیر گرسنه آمد وسط جنگل تا غذای خوش مزه ای پیدا کند. همین طور که به دور و بر خودش نگاه می کرد، چشمش به خرگوشی افتاد. خرگوش داشت هویجی را تند تند می خورد.شیر خودش را پشت درختی پنهان کرد تا خرگوش متوجه نشود. خواست به طرف خرگوش بپرد که جلوتر یک آهو …

داستان الاغی که بار نمک داشت و الاغی که اسفنج(ابر) حمل می کرد
الاغ داری دو الاغ با خود می برد. یکی از الاغ ها گونی های سنگین پر از نمک را با خود حمل می کرد و دیگری بار بسیار سبک اسفنج (ابر)الاغی که بار نمک داشت زیر سنگینی آن عرق می ریخت و رفیقش که بار سبک اسفنج را حمل می کرد در دلش به او می خندید. بهر حا…

قصه مهمانی موش ها
خانم موشه هفت تا دختر داشت. یک روز آنها به مهمانی موش ها دعوت شدند. بچه موش ها خیلی خوش حال شدند. اما خانم موشه نگران شد و گفت: ای داد بی داد! حالا بچه هایم چه یپوشند؟آن وقت دست بچه هایش را گرفت و دنبال کفش و لباس راه افتادند. خیلی خیلی که…

لطفا خوب شو! داستان آموزنده برای خردسالان و کودکان
از چند هفته پیش حال مادر علی خوب نبود، اما درست موقعی که تمرین های علی شروع شد ، حال مادرش بدتر شد .
وقت زیادی برای تمرین نداشت قرار بود دو سه روز دیگر با بچه های تیم شاهین کوچه پایینی مسابقه بدهند .علی از پشت پنجره به زمین بازی نگاه کرد.بچه…

داستان شاهنامه برای کودکان: جنگ رستم و اَکوانِ دیو
داستان شاهنامه برای کودکان فارسی زبان
برگرفته از شاهنامه فردوسی
داستان شاهنامه برای کودکان : جنگ رستم و اَکوانِ دیو
روزی کیخسرو، شهریار بزرگ ایران، جشن بزرگی ترتیب داده بود که همه ی پهلوانان به آن دعوت شده بودند. همه غرق شادی بودند که چوپانی وارد ش…