قصه صوتی بابا بزرگ نجار
قصه صوتی بابا بزرگ نجار برای خردسالان و کودکان
یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود دختری بود که با خانوادش تو یه شهر کوچیک زندگی می کردند. اونا یه خونه خیلی بزرگ داشتند. با یه حیاط درندشت. تو این حیاط دو تا باغچه بزرگ بود که درختهای زیادی داست. درخت زردآلو داشت. درخت گیلاس داشت. تازه دور تا دور هر کدوم از این باغچه ها پر بود از شمعدونی های رنگارنگ. حالا کی اینها رو کاشته بود. پدربزرگ دختر.
پدر بزرگ نجار بود. هر روز صبح می رفت سرکار . ظهر می اومد غذا می خورد. بعد دوباره می رفت سر کار و نزدیک غروب بر می گشت. وقتی بر می گشت یه میوه ای . یه چایی و یا یه چیز کوچیک به عنوان عصرونه می خورد و با دختر می رفت توی حیاط. اول برگهایی که روی زمین ریخته بود رو جمع می کردند و بعد برگهایی که زردشده بود و فکر می کردند که بدرد نمی خوره رو می چیدند. بعد هم یه آب کوچولو به درختها و گلها می دادند و بعد می اومدند خونه. اونها خیلی این ساعت ها رو دوست داشتند. چون توی این زمان با همدیگه کلی وقت می گذرونند و به هم جک می گفتند و شکلک در می آوردندو گاهی موقع ها گرگم به هوا بازی می کردند و خلاصه به اونها خیلی خوش می گذشت و اونها هر روز صبح منتظر این بودند و به امید این از خواب بیدار می شدند تا زود کاراشون رو بکنند و عصر بیان با هم بازی کنند.
بچه ها اونروز از صبح دختر خیلی حوصلش سر رفته بود و فکر می کرد که همه کاراش تکراری شده . بازی کزدن با عروسکهاش . تلویزیون دیدن و هیچ چیزی نبود که اون رو اون لحظه خوشحال کنه.
برای گوش کردن قصه صوتی بابا بزرگ نجار یا از پخش آنلاین استفاده کنید یا می توانید آن را دانلود کنید
نام قصه کودکانه | قصه صوتی بابا بزرگ نجار |
نوع فایل | mp3 |
زمان | 13:04 |
حجم | 3.5mb |
دسته | داستان صوتی کودکانه |
لطفا قصه های صوتی آموزنده برای پسرهای ۹ساله در مورد شجاعت و تنها خوابیدن و غیره بذارید
اره
عالی