قصه درخت آرزوها داستان صوتی برای خردسالان و کودکان

قصه درخت آرزوها از سری داستان های صوتی و گویا برای کودکان و خردسالان با صدای پگاه قصه گو.

خلاصه قصه درخت آرزوها

یه جنگلی بود که پر از حیوونهای جور وا جور بود. کلاغ، جغد، روباه، شیر داشت. یه عالمه درخت داشت. چمن داشت، یه اسمون پر از ابر داشت، یه خورشید مهربونم داشت که هر روز صبح پاورچین پاورچین می امد و جنگل رو روشن می کرد .

یه روز صدا می اومد: تق توق جرینگ جرینگ . صدای چی بود؟

چغد جنگل ما اسباب کشی کرده بود و داشت کارتونهای وسایلش رو یکی یکی توی خونه جدیدش باز می کرد. اما بچه ها هر چی می گشت کلاهک چراغ خوابش رو پیدا نمی کرد. اینور رو گشت. اون.ر رو گشت. نبود که نبود. حالا بشنویم از بیرو خونه جغد. خونه جغد بالای یک درخت بود. پایین درخت یه جوجه تیغی بامزه داشت پیاده روی می کرد. حسابی گرمش شده بود. همش فکر می کرد کاش یه چتری داشتم و می گرفتم بالا سرمو آفتاب کمتر بهم می خورد.

گوش کنید : بقیه قصه های صوتی از همین گوینده

داستان های صوتی آنلاین

یه لحظه زیر درخت رونگاه کرد و گفت: په چیز بامزه ای پیدا کردم شبیه چتره. فکر کنم که این درخت، درخت آرزوهاست. چترش رو برداشت و راه افتاد رفت دم خونه روباهه تا بهش بگه که درخت آرزوها رو پیدا کرده . خلاصه روباه گفت مگه درخت آرزوها داریم. برو بابا ! ولی جوجه تیغی تونست روباه را بلاخره راضی کنه و با خودش ببره. وقتی رسیدند به درخت ، جوجه تیغی رو کرد به روباه و گفت : زود باش آرزو کن تا ببینی آرزوت برآورده میشه. روباهه یه کم فکر کرد که چه آرزو کنه . یه بستنی خوشمزه و یا یه کفش برای رقص. یا یه ماشین قرمز ، یا یه عروسک بزرگ. ولی بلاخره تصمیم گرفت یه دونه کفش رقص آرزو کنه.

خب به نظرتون آرزوش برآورده میشه . برای اینکه بدونید می تونید این داستان رو گوش کنید تا متوجه بشین.