فیل کوچولو با صدای مریم نشیبا

فیل کوچولو ی ما خیلی حرف گوش کن بود. جوراب هایی که مامانش براش بافته بود، می پوشید و حولشم بر می داشت و با مادر می رفتند. یکی از این روزهای فیل کوچولو پیش خودش احساس می کرد که دیگه باید برای خودش تنهایی بره برای گردش و آبتنی . یعنی احساس می کرد دیگه بزرگ شده و دیگه نیاز به مامان نیست. از مامان خواهش کرد که مامان اگه ممکنه به من اجازه بدین که من تنهایی برم. مامانش خیلی براش سخت بود. افتاد به دلشوره و گفت نه عزیزم . ممکنه تو جنگل برات مسائلی پیش بیاد. یه وقت حیوونهای تو جنگل تو رو اذیت بکند. کسی نیست از تو دفاع بکنه.
فیل کوچولوی ما بلاخره مامانشو متقاعد کرد.
مادر گفت به یه شرط. به این شرط که خیلی زود قبل از اینکه هوا غروب بشه برگردی.

فیل کوچولو هم پذیرفت. حولشو برداشت و جورابهای بافتنی که مامانش بافته بود رو به پا کرد و راهی جنگل شد.
از کنار رودخونه رفت و رفت و رفت. تا رسید به اون جایگاه همیشگی

حولشو آویزوون کرد و جوراباشو در آورد کنار رودخونه گذاشت و رفت توی رودخونه
بله حسابی آبتنی کرد و هی خرطومش رو پر از آب کرد و بازیاش رو کرد و یهو دید وای هوا داره تاریک میشه و به مامانش قول داده هر چه زودتر برگرده. اومد بیرون و با حوله خودش رو خشک کرد و شروع کرد به پوشیدن جورابهاش. این جوراب رو پوشید این یکی رو پوشید . اون یکی رو پوشید. اما جوراب آخر نبود. همه اطراف رو نگاه کرد.

خب برای گوش کردن قصه صوتی هم می توانید از پخش آنلاین استفاده نمایید و هم اگه خواستید دانلود کنید بر روی لینک دانلود کلیک نمایید

ایستگاه کودک