دانلود کتاب شکارعقاب پیر

خلاصه داستان شکارعقاب پیر

مدرسه کوچک (یون لینگ) در دهکده محلی (میائو) برای پایلن هفته تعطیل شده است و شاگردان به طرف خانه هایشان می روند. دو جوان می خواهند برای تماشای مرغابیها به آبگیر بروند. آنها از تپه بالا رفته و از طرف دیگر پایین می آیند. یانگ در جلو راه می رود . او فورا خود را به بالای تپه رسانیده و فریاد می زند: لونگ زود باش بیا بالا

لونگ یکسال از یانگ جوانتر است و کمی هم چاقتر. وقتی لونگ به باای تپه می رسد می بیند یانگ بر بالای درختی رفته است و در جستجوی آبگیر است. لونگ می پرسد مرغابیها به آبگیر بازگشته اند. پانگ که از درخت پایین آمده و خود را می تکاند جوای می دهد: خیلی آهسته آمدی. مرغابی ها هم به آبگیر رفته اند. پدر بزرگ در کنار آبگیر است. بیا ما هم برویم.

در گذشته هیچ کس جتی به فکرش نمی رسید بتوان در دهکده محلی میائو مرغابی پرورش داد. چون حتی آب آشامیدنی هم به سختی پیدا می شد ولی حالا بخاطر پیشرفت کشاورزی در دهکده حوض ها ، استخرها و ایستگاه های نیروی زیادی وجود دارند و دیگر پرورش مرغابی سخت نیست. همه مردم دهکده به پدربزرگ یانگ رای می دهند تا دهکده را اداره کند.

وقتی مردم دهکده “هان” می بینند که وضع دهکده خوب و آباد شده است و می شود مرغابی پرورش بدهند بهترین جوجه مرغهای خود را انتخاب می کنند و برای برادرانشان در دهکده یائو می فرستند. بچه ها از دیدن مرغابیها بسیار خوشحال می شوند و در کنار آنها می نشینند و از تماشای آنها لذت می برند.

یانگ و لونگ و بچه های دیگر به نزد پدربزرگ می روند و می پرسند : مرغابیها چه چیز دوست دارند بخورند؟ پدر بزرگ غذاهایی که مورد علاقه مرغابیها می باشند به بچه ها می گویند.